حکایت پادشاه و اعدام نجار
پادشاه به نجارش گفت:فردا اعدامت میکنم،آن شب نتوانست بخوابد.
همسرش گفت:”مانند هرشب بخواب، پروردگارت یگانه است و درهای گشا یش بسیار ”
کلام همسرش آرامشی بردلش ایجاد کرد و چشمانش سنگین شدوخوابید
صبح صدای پای سربازان را شنید،چهره اش دگرگون شد و با ناامیدی، پشیمانی وافسوس به همسرش نگاه کردکه دریغاباورت کردم بادست لرزان در را باز کرد ودستانش را جلوبرد تا سربازان زنجیرکنند.دو سرباز باتعجب گفتند:
پادشاه مرده و از تو می خواهیم تابوتی برایش بسازی،چهره نجار برقی زد و نگاهی از روی عذرخواهی به همسرش انداخت،همسرش لبخندی زد وگفت:
“مانند هرشب آرام بخواب،زیرا پروردگار یکتا هست و درهای گشایش بسیارند ”
تلنگر
❤️گنجشکی به خدا گفت: لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگیم سر پناه بی کسیم بود، طوفان تو آن را از من گرفت! کجای دنیای تورا گرفته بودم؟؟؟ خدا درجواب گفت: ماری در راه لانه ات بود؛ تو خواب بودی.. باد را گفتم لانه ات را واژگون کند؛ آنگاه تو از کمین مار پر گشودی. چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنیم برخواستی…
🧡مردي در حالي كه به قصرها و خانه هاي زيبا مينگريست به دوستش گفت: وقتي اين همه اموال رو تقسيم ميكردن ما كجا بوديم. دوست او دستش رو گرفت و به بيمارستان برد و گفت: وقتي اين بيماريها رو تقسيم ميكردن ما كجا بوديم!!!!
💛خدايا برای داده ها و نداده هات شكر…
✨✨الهی! ✨✨
💚یک ذهن آرام…
💙یک تن سالم…
💜یک خواب شیرین…
💗یک خیال راحت…
❤️یک روز قشنگ…
🧡یک خبر خوش…
💛یک خوشی از ته دل…
نصیب همه دوستای عزیزم کن…
🙏آمین یا رب العالمین🙏
...
سـ❄️لام دوستان عزیز، روزتون پر از خیر وبرکت و ثروت ، دلتون همیشه خوش ❄️
✨ عجیب ترین راز ، تغییر زندگی تان است.
اگر به خودتان عشق دارید گذشته را رها کنید.
وخود را ودیگران را به خاطر گذشته سرزنش نکنید. گذشته را رها کنید و جملات جادویی برای تغییر ضمیر ناخودآگاهتان را تکرار کنید ….
✨با #خودت_تکرار_کن ، امروز روز معجزه هاست تو برایم عجیب ترین راهها را میگشایی پروردگارم ✨🙏
زندگی موسیقی گنجشک هاست
زندگی باغ تماشای خداست
زندگی یعنی همین
پروازها، صبح ها
لبخندها، آوازها…
امروزتون سرشار از لبخند 💚
تلنگر
فردی هنگام راه رفتن،
پایش به سکه ای خورد.
تاریک بود، فکر کرد طلاست!✨
کاغذی را آتــــ🔥ـــش زد تا آن را ببیند.
دید ۲ ریالی است!!
بعد دید کاغذی که آتش زده،
هزار تومانی بوده!!
گفت: چی را برای چی آتش زدم!
🗝 و این حکایت زندگی خیلی از ماهاست،
که چیزهای بزرگ را برای چیزهای کوچک
آتش میزنیم و خودمان هم خبر نداریم!
اعمالمان را با یک حرف
(تهمت، غیبت، دروغ، ریا و …)