خدایا ارامشم تویی

  • خانه 
  • یا مهدی ادرکنی  داستان 

امیرالمومنین(ع)

17 دی 1401 توسط زهرا کرمی

🔥شیطان بر بنده گُماشته شده است و گناه را در نظرش تزئین کند، تا مرتكب آن شود، و او را به توبه كردن (در آینده) اميدوار مى سازد تا آن را به تأخير اندازد.

‌

📗 نهج البلاغة : الخطبة 64 🍃

‌

 نظر دهید »

پندانه

16 دی 1401 توسط زهرا کرمی

✍ می‌گذرد و تمام می‌شود
عروسکی که در پنج‌سالگی خراب شد و کلی غصه‌اش را خوردیم، در 10سالگی دیگر اصلا مهم نیست.
نمره امتحانی که در دبیرستان کم گرفتیم و آن‌قدر به‌خاطرش اشک ریختیم و روزگارمان را تلخ کرد، در دوران دانشگاه هیچ اهمیتی ندارد و کلا فراموش شده است.
آدمی که اولین سال دانشگاه آن‌قدر به‌خاطرش غصه خوردیم و اشک ریختیم و بعد فهمیدیم ارزشش را نداشته و دنیایمان ویران شد، در 30‌سالگی تبدیل به غباری از یک خاطره دور شده که حتی ناراحتمان هم نمی‌کند.
چکی که برای پاس‌کردنش در 30سالگی آن‌قدر استرس و بی‌خوابی کشیدیم، در 40سالگی یک کاغذپاره بی‌ارزش و فراموش‌شده است.
پس یقین داشته باش که مشکل امروزت، این‌قدرها هم که فکر می‌کنی بزرگ نیست. این یکی هم حل می‌شود، می‌گذرد و تمام می‌شود.
غصه‌خوردن برای این یکی هم همان‌قدر احمقانه است که در 30سالگی برای خراب‌شدن عروسک پنج‌سالگی‌ات غصه بخوری! 
همه مشکلات، همان عروسک پنج‌سالگی‌ست، شک نکن!

 نظر دهید »

▪️وفات حضرت ام البنین تسلیت

16 دی 1401 توسط زهرا کرمی

▪️ای بانی اشک و روضه های سقا

▪️ای فاطمه ی دوّم بیت مولا

▪️از دامن تو روح ادب را آموخت

▪️آن تشنه ی بی دست کنار دریا
▪️وفات حضرت ام البنین تسلیت▪️

 نظر دهید »

​✍امام على عليه السلام: 

16 دی 1401 توسط زهرا کرمی

💠 ما رَأيتُ ظالِما أشْبَهَ بمَظلومٍ مِن الحاسِدِ: نَفَسٌ دائمٌ، و قَلبٌ هائمٌ، و حُزنٌ لازمٌ 
 ستمگرى چون حسود نديدم، كه به ستمديده شبيه تر باشد: جانى سرگردان دارد و دلى بيقرار و اندوهى پيوسته 
📚 ميزان الحكمه جلد3 صفحه 102

 نظر دهید »

پندانه

16 دی 1401 توسط زهرا کرمی

✍ آنچه از سر گذشت، شد سرگذشت
🔹مردی در حال مرگ بود. وقتی متوجه مرگش شد خدا را با جعبه‌ای در دست دید. مکالمه‌اش با خدا زیباست. 
▫️خدا: وقت رفتن است.

▪️مرد: به این زودی؟ من نقشه‌های زیادی داشتم. 

▫️خدا: متاسفم، ولی وقت رفتن است. 
▪️مرد: در جعبه‌ات چه داری؟

▫️خدا: متعلقات تو را.
▪️مرد: متعلقات من؟ یعنی همه چیزهای من؛ لباس‌هایم، پول‌هایم و… 

▫️خدا: آن‌ها دیگر مال تو نیستند، آن‌ها متعلق به زمین هستند. 
▪️مرد: خاطراتم؟

▫️خدا: آن‌ها متعلق به زمان هستند. 
▪️مرد: خانواده و دوستانم؟

▫️خدا: نه، آن‌ها موقتی بودند. 
▪️مرد: زن و فرزندانم؟

▫️خدا: آن‌ها متعلق به قلبت بودند. 
▪️مرد: پس وسایل داخل جعبه حتما بدنم است؟

▫️خدا: نه، آن متعلق به گردوغبار است. 
▪️مرد: پس مطمئنا روحم است؟

▫️خدا: اشتباه می‌کنی، روح تو متعلق به من است. 
🔸مرد با اشک در چشم‌هایش و با ترس زیاد جعبه در دست خدا را گرفت و باز کرد؛ دید خالی‌ست!
▪️مرد دل‌شکسته گفت: من هرگز چیزی نداشتم؟

▫️خدا: درست است، تو مالک هیچ‌چیز نبودی!
▪️مرد: پس من چه داشتم؟

▫️خدا: لحظات زندگی مال تو بود. هر لحظه که زندگی کردی مال تو بود.
💢 زندگی همین لحظه‌هاست. قدر لحظه‌ها را بدان و لحظه‌ها را دوست داشته باش.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 33
  • 34
  • 35
  • ...
  • 36
  • ...
  • 37
  • 38
  • 39
  • ...
  • 40
  • ...
  • 41
  • 42
  • 43
  • ...
  • 52
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

خدایا ارامشم تویی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس