خدایا ارامشم تویی

  • خانه 
  • یا مهدی ادرکنی  داستان 

همدردی با نیازمندان

15 بهمن 1401 توسط زهرا کرمی

✍یکی از مقلدین شیخ انصاری که از تجار و ارادتمندان او بود به خدمت شیخ رسید و بعد از بوسیدن دست او یک عبای گران قیمت زمستانی که در نوع خود از جهت جنس ورنگ از ارزش زیادی برخوردار بود به رسم هدیه بر دوش وی انداخت.
روز بعد که برای نماز جماعت به امامت شیخ انصاری به محضر او آمد ، مشاهده کرد همان عبای ساده ی قبلی بر دوش اوست که با مقام بزرگ زعامت وی سازگاری ندارد. از عبایی که هدیه کرده بود سوال کرد .
شیخ فرمود: آن را فروختم و از پول آن چندین عبا تهیه کردم. گفته اند شیخ دوازده عبای زمستانی تهیه کرده و به مستحقین که عبای زمستانی نداشتند داد.
تاجر گفت:مولای من! آن عبا برای شما بود و برای شخص شما آورده بودم که از آن استفاده کنید،نه اینکه آن را بفروشید و با پول آن ،عبا های متعددی تهیه کنید و به مستحقین بدهید. شیخ فرمود:دلم راضی نمی شود که خود چنین عبایی بپوشم و دیگران از یک عبای ساده زمستانی محروم باشند. 
📚مکاسب کلانتر، ج 1، ص 129.

 نظر دهید »

غذای روح

15 بهمن 1401 توسط زهرا کرمی

​پسری به پدرش گفت:بابا،برویم فلان فیلم را که الان در بعضی سینماها به نمایش گذاشته شده است را ببینیم. پدرش از او سوال کرد که آن فیلم،چگونه فیلمی است. پسر درباره آن فیلم به پدرش توضیحاتی داد. پدر سوال کرد که آیا موارد بدی هم در آن فیلم وجود دارد؟ پسر در جواب گفت: مقدارِ بسیار کم! پسر اصرار داشت که حتما پدرش را برای تماشای فیلم به سینما ببرد و هر دو آن را تماشا کنند؛ زیرا بخش بد فیلم در برابر تمام فیلم،بسیار کم بود.
پدر به آشپزخانه رفت و دو تا همبرگر با تمام مخلفات آن درست کرد. بعد به داخل فضای سبز رفت و دو تکه بسیار کوچک از فضولات سگ،به صورتی که مشخص باشد،بر روی همبرگرها گذاشت. سپس آن دو همبرگر را در سینی قرار داد و روی میز،جلوی پسرش گذاشت و به پسرش گفت:خب،این دو تا همبرگر را بخوریم و بعد برای تماشای آن فیلمی که گفتی برویم سینما. پسر وقتی خواست همبرگرش را بردارد و بخورد،چشمش به فضولات سگ که بر روی نان همبرگر گذاشته شده بود افتاد و گفت: بابا این چیه؟فضولات سگه؟ پدر در جواب گفت:بله، مقدارِ بسیار کم است؛با توجه به حجم و وزن آن همبرگر،این فضولات سگ بسیار ناچیز است. پسر با تعجب گفت: بابا،چی می گی؟ به هر صورت،جر و بحث بین پدر و پسر اتفاق افتاد. پسر حاضر نبود که حتی به میزان بسیار کم از فضولات سگ را به جسم خود وارد سازد،ولی اگر فضولات به روحش وارد می شد آن را می پسندید.
پدر نیز می گفت همانگونه که جسم ما مهم است و ما حاضر نیستیم کثافات و فضولاتی وارد آن شود،روح ما مهم تر است و ما به هیچ وجه نباید فضولات و کثافات را به روحمان وارد سازیم. تماشای صحنه های بد،هرچند بسیار کم،از طریق فیلم و…،به روحمان ضربات مهلکی وارد می سازد و پیامدهای بسیار وحشتناکی خواهد داشت و نباید به آن تن دهیم. متاسافه افرادی به این موضوع توجه نمی کنند. به خوراک جسمان بسیار اهمیت می دهند،که باید هم بدهند،ولی درباره خوراکی که به روحشان می دهند،هیچ توجهی ندارند؛درباره خوراک جسم دقت می کنند،ولی درباره خوراک روح،خیر. آیا غذای جسم مهم است،ولی غذای روح مهم نیست؟!

 نظر دهید »

مناجات 

15 بهمن 1401 توسط زهرا کرمی

​خــــدایــــاحفـظ ڪن مردمِ سـرزمینـم را

از بلاها، سختی‌ها، 

مصیبت‌ها و گرفتاری‌ها

خدایا خودت پناه و

تسڪینِ دردهایشان باش

خدایا دلشوره و دلواپسے را 

از ڪشور ما دور ڪن

آمیـــن 
🌙شبتون در پناه امن الهــی🌙

 نظر دهید »

زرق وبرق دنیا

14 بهمن 1401 توسط زهرا کرمی

✍امام خمینی (ره): آن روزی که زرق و برق دنیا پیدا بشود و #شیطان در بین ما راه پیدا کند و راهنمای ما شیطان باشد، آن روز است که ابر قدرتها می توانند در ما تأثیر کنند و کشور ما را به تباهی بکشند. همیشه این کشور به واسطه این کاخ نشین ها تباهی داشته است.
📚صحیفه نور- جلد 17 صفحه 377

 نظر دهید »

⭐

14 بهمن 1401 توسط زهرا کرمی

​#آیه_گرافی 
-به بندگانم خبر ده همانا من بسیار بخشنده و مهربانم. 
📚سوره #حجر- 49

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 26
  • 27
  • 28
  • ...
  • 29
  • ...
  • 30
  • 31
  • 32
  • ...
  • 33
  • ...
  • 34
  • 35
  • 36
  • ...
  • 52
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

خدایا ارامشم تویی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس