خدایا ارامشم تویی

  • خانه 
  • یا مهدی ادرکنی  داستان 

برای تشکر

21 خرداد 1403 توسط زهرا کرمی

​🔰برای تشکّر …

یه روز دیدم در می‌زنند رفتم پشت در، دونفر بودند. یکی‌شون گفت : 

منزل صیادشیرازی همین جاست؟ 

دلم هری ریخت.

 گفت: جناب سرهنگ براتون پیغام فرستادند و بعد یه پاکتی بهم داد ، اومدم توی حیاط و پاکت رو باز کردم ، هنوز فکر می‌کردم خبر شهادتش رو برام آوردند ، دیدم توی پاکت یه نامه توش گذاشته با یه انگشتر و داخل آن نوشته بود: «برای تشکر از زحمت‌های تو ، همیشه دعات می‌کنم» از خوشحالی اشک توی چشمام جمع شد…

به نقل از مرحومه عفت شجاع

همسر شهید سپهبد #علی_صیاد_شیرازی🌷

در سفر آخرت

نگاه و دعای همسر شهیدت

بدرقه‌ی راهت

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

خدایا ارامشم تویی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس