خدایا ارامشم تویی

  • خانه 
  • یا مهدی ادرکنی  داستان 

تلنگر

08 بهمن 1401 توسط زهرا کرمی

فردی هنگام راه رفتن،

پایش به سکه ای خورد.

تاریک بود، فکر کرد طلاست!✨

کاغذی را آتــــ🔥ـــش زد تا آن را ببیند.

دید ۲ ریالی است!! 
بعد دید کاغذی که آتش زده، 

         هزار تومانی بوده!!
 گفت: چی را برای چی آتش زدم!
🗝 و این حکایت زندگی خیلی از ماهاست،

که چیزهای بزرگ را برای چیزهای کوچک

آتش میزنیم و خودمان هم خبر نداریم!
اعمالمان را با یک حرف

(تهمت، غیبت، دروغ، ریا و …)

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

خدایا ارامشم تویی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس