خدایا ارامشم تویی

  • خانه 
  • یا مهدی ادرکنی  داستان 

زمین می خوریم اما زمین نمی مانیم

13 بهمن 1401 توسط زهرا کرمی

🔴زمین می خوریم اما زمین نمی مانیم…
✍استاد رنجبر:ببينيد بچه ها چطوري راه رفتن را ياد ميگيرند. چند قدم مي روند و زمين ميخورند ولي زمين نمي مانند و دوباره بلند ميشوند. 
مسائل معنوي هم همينطور است. هرکس بخواهد سالک و راهرو بشود، در ابتدا چند روز حال خوشي دارد و بعد زمين مي خورد. غفلت ميکند. نبايد ناراحت بشود. بايد دوباره بلند بشود. #خدا به چنين کسي #تواب ميگويد. مي گويد: خدا عاشق آدمهاي تواب است. يعني زمين مي خورند و دوباره بلند ميشوند. 
اينکه ايشان تصميم دارند خيلي خوب است. افتادن هم طبيعي است. گاهي خدا دست از سر شما برمي دارد تا بفهميد اين چند قدمي هم که آمديد دست خودت نبود. 
راننده هاي کاميون وقتي مي خواهند بفهمند چرخشان کم باد است، دستشان را از روي فرمان بر ميدارند و اگر فرمان به طرفي متمايل شد، معلوم ميشود که چرخ کم باد است. 
خدا دستش را از سر انسان بر ميدارد تا بفهمد کمبود دارد.

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

خدایا ارامشم تویی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس