داستان کوتاه
24 بهمن 1401 توسط زهرا کرمی
مسافر تاکسى آهسته روى شونهى راننده زد. چون ميخواست ازش يه سوال بپرسه. راننده داد زد، کنترل ماشين رو از دست داد، نزديک بود که بزنه به يه اتوبوس، از جدول کنار خيابون رفت بالا، نزديک بود که چپ کنه، اما کنار يه مغازه توى پياده رو، متوقف شد. براى… بیشتر »