حکایت نیش ونوش
✍روزی کفاشی در حال کفاشی، سوزن در دستش فرو رفت ،از شدت درد، داد و فریاد کرد و سوزن را به یک سوی پرتاب کرد
مرد حکیمی که از آنجا می گذشت ماجرا را دید سوزان را برداشت و تحویل کفاش داد گفت :این سوزن وسیله درآمد توست این همه به تو فایده رسانده حالا یک بار هم بهت صدمه زده نباید آن را دور بیندازی و شعری را برایش زمزمه کرد.
درختی که پیوسته بارش خوریم
تحمل کنیم گر چه خارش خوریم
در جامعه زود رنجی رواج بسیاری یافته است،تحمل کم شده است، بایک خطا وبدی افراد از هم دور می شوند، زن و مرد از هم طلاق می گیرند، دوست از دوست دور می شود،مهربانی ها تبدیل به کینه ودشمن می گردد. بدون این که خوبی های بسیار را که قبل از آن شده به خاطر بیاوریم.این رفتار بد است وجامعه را تهدید می کند.
اگر از کسی رنجیدیم خوبی های او را هم بیاد بیاوریم آن وقت هم نمک نشناس نمی شویم و هم تحمل آن نا مهربانی برایمان آسان تر می شود وهم زندگی ها ودوستی ها پایدارتر می ماند.