خدایا ارامشم تویی

  • خانه 
  • یا مهدی ادرکنی  داستان 

امام علی ع

02 آبان 1403 توسط زهرا کرمی

​✍ قال امیرالمومنین (علیه‌السلام):

اگر قرار است که به ناچار تعصّب ورزید، پس باید تعصّب شما، در یاری کردن حق و فریادرسی گرفتاران باشد.

📚تصنیف غرر / ۹۸۱

 نظر دهید »

مرحوم دولابی میفرمایند

02 آبان 1403 توسط زهرا کرمی

​✅مرحوم دولابی میفرمایند:

✍توقعّ، صفت خـوبی نیـست. 

اصـلاً از هـیچ کس حتی خـدا و  پیامبر و امام هم نباید توقّع داشت . چون متوقّع، منتظر است آن چیزي را که می خواهد، به او بدهند و قدر آن چیزهایی را که به او داده اند، نمی داند و شاکر نیست. متوقّع احسان صاحبخانه را نمی بیند، فقط به دنبال خواسته ي خودش است و حواسش آنجاست. اما امید خوب است ؛ یعنی به کرم و رحمت حق امیدوار است، چـه بـه او بدهند یا ندهند . اگـر هم ندادند، گله اي ندارد. رفقا هم نباید از همدیگر توقعّ داشته باشند.

 نظر دهید »

حدیث

02 آبان 1403 توسط زهرا کرمی

​✍قال امیرالمومنین (علیه‌السلام):

فرمان برداری خداوند و کار نیک هر دو تجارتی سودمند است.

📚تصنیف غرر / ۳۴۳

 نظر دهید »

خانه های قدیمی را دوست دارم

11 شهریور 1403 توسط زهرا کرمی

​خانه های قدیمی را دوست دارم 

چونکه… 

چایی همیشه دم بود

روی سماور

توی قوری

در خانه همیشه باز بود

مهمانی ها دلیل و برهان نمی خواست

غذاها ساده و خانگی بود

بویش نیازی به هود نداشت

عطرش تا هفت خانه می رفت

کسی نان خشکه نداشت

نان برکت سفره بود. 

مهمانِ ناخوانده، 

آب خورشت را زیاد می کرد

بوی شب بو ها و خاک نم خورده حیاط 

غوغا میکرد

خبری از پرده های ضخیم و مجلسی نبود

نور خورشید سهمی از خانه های قدیم بود

دلخوری ها مشاوره نمی خواست

دوستی ها حساب و کتاب نداشت

سلام ها اینقدر معنا نداشت

‍خانه های قدیمی را دوست دارم

تاریخ در آنها به زیبایی درحرکت است

همه چیز عمر داردحرف دارد

برکت دارد

 نظر دهید »

پندانه

14 تیر 1403 توسط زهرا کرمی

️ کار اگه برای خدا باشه آدم هیچ‌وقت ضرر نمی‌کنه

🔹صاحبخونه جوابم کرده بود. خیلی دنبال خونه گشتیم تا خونه‌ای پیدا کردیم ولی دیوارهاش خیلی کثیف بود. 

🔸هزینه نقاش نداشتم. تصمیم گرفتم خودم رنگش کنم. باجناق عارف‌مسلکم هم قبول کرد که کمکم کنه.

🔹چند روز بعد از تموم‌شدن نقاشی، صاحبخونه  گفت مشکلی براش پیش اومده خواهش کرد قرارداد رو فسخ کنیم!

🔸چاره‌ای نبود فسخ کردیم! دست از پا درازتر برگشتیم.

🔹از همه شاکی بودم! از خودم، از صاحبخونه، از خدا و… 

🔸اما باجناق با یه آرامشی گفت: 

خوب شد به‌خاطر خدا نقاشی کردم. 

🔹و دیگه هیچی نگفت! راز آرامش باجناق همین بود؛ فهمیدم چرا ناراحت نیست، چرا شاکی نیست و چرا احساس ضرر نمی‌کنه.

🔸چون برای خدا کار کرده بود و از خلق خدا انتظاری نداشت.

🔹کار اگه برای خدا باشه آدم هیچ‌وقت ضرر نمی‌کنه؛ چه به نتیجه برسه، چه به نتیجه نرسه؛ چون نمی‌دونه کاری که برای خدا انجام بشه هیچ‌وقت گم نمی‌شه.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 52
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

خدایا ارامشم تویی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس